پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

نفس مامان و بابا

بدون عنوان

1391/4/25 1:32
238 بازدید
اشتراک گذاری

مرد کوچولوی من سلام

حالت خوبه وروجکم؟

بزرگتر شدی نفس مامان؟

ببخشید که چند روز نیومدم واست بنویسم عزیزم.

امشب بابایی نیستش رفته شیراز.. متاسفانه صبح بهمون خبر دادن که مادربزرگ بابا فوت شدن. خیلی وقت بود که مریض شده بودن ولی فکرشو هم نمی کردیم که به این زودی این اتفاق بیافته.

من واسه اولین بار امروز اشکای باباجونت رو دیدم و واقعا واسم سخت بود. از ته دلم آرزو می کنم که دیگه هیچ وقت چشمای ناز باباییتو گریون نبینم.

الآنم بابایی همراه بابابزرگت و دوتا خاله جونات توی راه شیرازن و من از نگرانی خوابم نمی بره. مامان جونتم اینجا پیش من موندن تا مراقب من و شما باشن.

شما هم امشب داری کلی ورجه وورجه می کنی الهی فدات شم نمی دونم دلت واسه صدای بابای مهربونت تنگ شده یا اینکه می خوای به مامان بگی من پیشتم؟

کلی دلم واسه بابایی تنگ شده پرهام جونم.

راستی مامانی بار آخری که رفتم دکنر فشارم بالا رفته بود و 14 روی 9 بود و در عرض یک هفته 3 کیلو وزنم اضافه شده بود. بعدشم خانم دکتر واسم ازمایش پروتئین و خون نوشت که ببینه مسمومیت حاملگی دارم یا نه.

امروز جواب آزمایشمو گرفتم ولی هنوز نشون دکتر ندادم.

پسرگلم فقط 4 هفته مونده تورو خدا عجله نکنیا سر وقت بیا باشه؟

وقتی رفتم دکتر میام به عشقم می گم که چی شده عزیزم.

من و بابایی همیشه عاشقتیم پسر نازم

مواظب خودت باش خوشگلم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عمو سعیدت
26 تیر 91 1:41
سلام عزیز دل عمو خوشگل عمو نفس عمووو دیگه داری میای پیشمون عزیز دلم وااای خدا کی میای بقل عمو قربونت برم من....خیلی منتظرتیم و دوست داریم.....راستی به مامانت بگو نگران نباشه اصلا چون ما همگی هواشو داریم