پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

نفس مامان و بابا

مادرم دوستت دارم

مادر! تو جانانه جام بلای ما را نوشیدی و لباس رنج و محنت ما را پوشیدی،اینک، حریر محبت فرزندانت را بپوش و شربت شهد عشق آنان را بنوش. مادرم، در گرامی داشت روزت زیباترین ستاره سپاس را به پاس پاسداری بی کرانت از ما، بر آسمان پرمهرت می آویزیم. روزت مبارک باد. ...
11 ارديبهشت 1392

7ماه گذشت

سلاااااام من امروز وارد ماه هشتم زندگانیم می شم تو این مدت خیلی کارای جدیدی یاد گرفتم که برای مثال چندتاشو به سمع و نظرتون می رسونم : ١-اول از همه اینکه دیگه می تونم به راحتی ٤دست و پا برم و با سرعت نووووووور خودمو به شی مورد نظر برسونم. این شی مورد نظر می تونه سیم . کتاااااااب. دستمال کاغذی و یا حتی مامانم باشه که البته معمولا مامانم بیشتر پشت سر من هست و همش میگه نکن مامان . نخووووور مامان  من که نوفهمم چی میگه و همش کار خودمو می کنم. آهان بیشترین جمله ای هم که تازگیا میگه اینه:وااااای پرهام کچلم کردی ٢-کار دیگه ای که یاد گرفتم اینه که دستمو به چارچوب در یا روروکم یا هر جای دیگه بگیرم و بلند شم البته هنوز فقط می تونم رو زان...
19 اسفند 1391

بدون عنوان

ماه من ببخش. این روزها خیلی درگیر خونه تکونی و شیطنت هات هستم واسه همین وبلاگت رو انقدر دیر آپ کردم. وقتایی که بیداری اصلا نمی تونم دور و بر لپ تاپ آفتابی شم چون زود میای و سیم لپ تاپ رو می خوری. وقتایی هم که خوابی که باید کارای خونه رو بکنم و بعضی وقتا از خستگی بیهوش می شم. پرهام عزیزم روز ١٨/١١/٩١ موفق شدی چهار دست و پا بری و کلی مامان و بابایی رو خوشحال کردی اما دیگه یه جا بند نمی شی و تا بیدار می شی خونه گردی رو شروع می کنی. اینم چندتا عکس از عخششششششششم.     خیلی دوست دارم مامانی. همه زندگیم شدی ...
15 اسفند 1391

دومين دندون پرهام جونم

دومين دندون پسرم  با فاصله 8 روز از دندون قبلي در اوووووووووووومد. هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااا اين عكس رو با هزااااار بدبختي ازدندونات گرفتم عزيزم.       ...
3 بهمن 1391

بدون عنوان

هوراااااااااااااااا پرهام جونم توي 5 ماه و 10 روزگي (91/10/29 )واسه اولين بار خودش تنهايي نشست. الهي من قربونت برم كه انقدر پسر زرنگي هستييييييي. ...
1 بهمن 1391

بدون عنوان

هوراااااااااااااااااااااااااااااا اولين دندون پرهام توي 5ماه و 4روزگي در اومد. ( 91/10/23  ) مبارک باشه عزیززززززززززززززززززززززززززززم               ...
29 دی 1391

آدم کوچولوی من

پسرم چند روز پیش داشتم لباساتو عوض می کردم که یهو دوتا چیز خوشگل کشف کردم. یه خال کوچولو رو دست چپت یه دونه هم روی رون پای چپ. واااااااااااااای نمی دونی چقدر دوسشون دارم همش دارم بوسشون می کنم.   بقیه عکسا توی ادامه مطلب هست   قربون دست کوچولوت برم که گذاشتی سر زانوت و داری به افق های دور نگاه می کنی چقدر وقتی دیدم این شکلی سرتو گذاشی رو شونه عروسکت قربون صدقت رفتم. دوست دارم آدم کوچولوی مامان ...
11 دی 1391

عکس های آتلیه سها

گل پسرم روز 91/09/29 با بابایی رفتیم آتلیه سها. من خیلی نگران بودم که اونجا بی تابی کنی و خوابت بگیره آخه اون روز هر کاری کردم از صبح نمی خوابیدی و حسابی خسته بودی . اما خدارو شکر اونجا پسر خوبی بودی و همه عکسا رو توی 20 دقیقه انداختن. الهی مامان قربونت بره که هر جا میریم آبرو داری می کنی . با بابایی قرار گذاشته بودیم که وقتی رفتیم آتلیه فقط 2تا عکس بگیریم . چونکه شما هنوز نمی شینی و احتمالا عکسا یکنواخت می شه.  ولی وقتی خانمه اومد ازت عکس گرفت من و بابایی طبق معمول تحت تاثیر جو قرار گرفتیم و تصمیم گرفتیم عکسای بیشتری بگیریم . می بینی من و بابا چقدر دوست داریم نفسم؟؟؟؟؟ ...
5 دی 1391